[تاریخ:]7/10/1360
- [تشكیل جلسه در] ساعت 30/10 شب.
- [حضار: حاج احمد متوسلیان فرمانده سپاه مریوان، ناصر كاظمى فرمانده سپاه استان كردستان [به نیابت از حاج همت]، حسین قجهاى، فرمانده محور سپاه مریوان، سرهنگ ستاریان نماینده فرمانده نیروى زمینى ارتش جمهورى اسلامى و سرگرد صفایى [فرمانده نیروهاى ارتش در منطقه عملیاتى محمد رسولاللَّه(ص) .]
- جلسه با تلاوت قرآن توسط برادر احمد آغاز شد.[سپس] صحبت نماینده ارتش، برادر سرهنگ ستاریان، مبنى بر اجراى حتمى و 100% عملیات به دستور فرماندهى نیروى زمینى ارتش برادر سرهنگ صیاد شیرازى [به سمع حضار رسید.]
- [دستور بعدى جلسه] بحث پیرامون مسأله حمل مجروح [در جریان عملیات بود]
سرگرد صفایى: حمل [نیروهاى] مجروح توسط [افراد] اسیر و گروههایى كه اسرا را تخلیه مىكنند [انجام خواهد شد.] شهدا را [نیز] در هنگام جا افتادن و مستقر شدن [قطعى رزمندگان در منطقه] تخلیه مىكنیم. [البته اجراى] كل عملیات، بستگى به وضعیت جوى منطقه دارد.
برادر احمد: گرفتن غنائم و دیگر مسائل مطرح نیست. فقط این مهم است كه بچهها [در این حمله ]پیروزى بیاورند؛ همگى موفق شوند، انشاءاللَّه.
- [سپس] ایراد برادر ناصر كاظمى [نسبت] به مسأله تردد در محل و ازدحام و تجمع نیرو[ها قبل از آغاز عملیات ]در منطقه [عنوان شد و مورد رسیدگى قرار گرفت].
برادر احمد: نیروها[ى اعزامى به منطقه عملیاتى] باید شبانه از دزلى حركت داده مىشدند.
برادر قجهاى: [براى رعایت اصل استتار و عدم جلب توجه دشمن] بقیه نیروها [باید] در دو خودرو روكشدار [سرپوشیده] مستقر شوند.
برادر احمد: همانطور كه در طرح عملیات گفته شد، [كلیه تدابیر، اعم از ]اعزام نیروى احتیاط و اجراى آتش پشتیبانى [توپخانه]، با درخواست سپاه انجام مىشود.
[دیگر سرخطهاى مورد بحث در جلسه، عبارت بودند از:]
- نیروى احتیاط
- دیدهبانها و عملكرد آنها
- بحث درباره اسرا[ى دشمن و نحوه تخلیه آنان به پشت جبهه].
- [تدابیر متخّذه در این جلسه، به شرح ذیل مورد تصویب قرار گرفت:]
- [جهت تخلیه مجروحان، نیروهاى امدادى] زخمىها را از راه [روستاى مرزى] دزآور [واقع در ارتفاعات شمشى ]به [پست اورژانس جنگى در ارتفاعات] مله هندو بیاورند.
- لباس كلیه نیروها[ى شركت كننده در عملیات به رنگ] خاكى باشد.
- حركت گروهها[ى اعزامى رزمندگان] در شب و به عهده [فرماندهان ]خود گروهها[ى مزبور صورت خواهد گرفت.]
- [مقرر شد كه نیروهاى اعزامى گروههاى رزمى، جهت شناسایى یكدیگر از] بازوبند یا طناب استفاده كنند.
- [درخواست اعزام] هلى كوپتر [به منطقه، با هوانیروز هماهنگ خواهد شد].
- قطع آتش [پشتیبانى توپخانه ارتش] توسط هدایت آتش سپاه [درخواست شود].
صورت جلسه مزبور، دست كم از این حیث ارزشمند است كه علاوه بر ثبت در آرشیو مدارك دفاع مقدس، ما را به نحوه برنامهریزى، طراحى و توجیه عملیات و نیز نگرش حاج احمد به مقوله مدیریت جنگى آشنا مىكند.
به فاصله پنج روز پس از ختم جلسه مزبور، در سحرگاه سرد و برفى روز 12 دىماه سال 1360، عملیات محمد رسولاللَّه(ص)، با اسم رمز لاالهالااللَّه، محمد رسولاللَّه(ص) به فرماندهى مشترك حاج احمد و حاج همت از دو جبهه مریوان و پاوه به طور همزمان آغاز گردید. مقارن با طلوع خورشید بر آسمان ابرى منطقه، ارتفاعات استراتژیك شمشى در غرب نوسود، در زیر گامهاى پولادین سپاهیان اسلام به لرزه درآمد. در جریان این تعرض برقآسا، رزمآوران، ضمن انهدام چندین گروهان كماندویى دشمن و رسیدن به مرزهاى بینالمللى این محور، در یك پیشروى شتابناك به عمق مواضع ارتش بعث در خاك عراق، مقر ستاد فرماندهى تیپ 116 دشمن را مورد حمله قرار داده و آن را به كلى منهدم كردند. اندكى پس از خاتمه این عملیات، حاج احمد طى مصاحبهاى با خبرنگار اعزامى مجله پیام انقلاب به منطقه عملیاتى محمد رسولاللَّه(ص)، در مورد اهداف نبرد مزبور گفته است:
«... در این عملیات، قصد ما این بود كه در منطقه غرب، جبههاى علیه عراق باز شود تا بدین وسیله ارتباط نیروهاى عراق با خطوط آن را از جنوب به طرف شمال تجزیه و قطع كنیم. كمارتفاعترین قلههاى منطقه عملیاتى محمد رسولاللَّه(ص)، 2300 و بلندترین آنها، 2960 متر بلندى دارد. این ارتفاعات - ارتفاعات شمشى - در فصل سرما و برفى به ارتفاع هشت تا نه متر كه در منطقه بر زمین نشسته بود، به تصرف ما درآمد. قبل از آغاز عملیات، از آنجا كه سابق بر این، هیچ راه تداركاتى در منطقه وجود نداشت، ما مجبور شدیم براى تأمین تدارك نیروهایمان، مهمات را به دوش كشیده و به ارتفاعات ببریم.»
حاج ابراهیم همت - فرمانده وقت سپاه پاوه - نیز در ادامه همین مصاحبه، در مورد اهم دستاوردهاى این نبرد مشترك رزمندگان سپاهى مریوان و پاوه مىگوید:
«... این حمله، از دو سمت مریوان و نوسود، با هماهنگى كامل از 12 محور صورت گرفت... عملیات بسیار خوب و هماهنگ انجام شد؛ به شكلى كه از 12 محور عملیاتى، عراق در 7 محور شكست خورد و مناطق تحت اشغال دشمن به طور كلى به تصرف ما درآمد. همچنین برادران ما توانستند به داخل شهر طویله استان سلیمانیه عراق نفوذ كنند و سه تانك عراقى را منهدم كرده و خدمه آن را به اسارت بگیرند. مناطق آزاد شده در این عملیات عبارت بودند از: پاسگاه طویله، ارتفاع ملگاه، ارتفاع پشت قلعه، ارتفاع سمت چپ پاسگاه مرزى عراق و...
طى این عملیات، ارتش بعث، علاوه بر یك هزار كشته و زخمى، 191 اسیر نیز داده است.»
همین حمله، خود در حكم سنگ بناى تأسیس تیپ پیاده محمدرسول اللَّهr نیز به شمار مىرود؛ چرا كه به فاصلهاى كوتاه پس از خاتمه این نبرد، حاج احمد، حاج همت، مهندس حاج محمود شهبازى و شمارى از سرداران نخبه جنگهاى غرب كشور، با هماهنگى و مساعدت سردار كبیر حاج محمد بروجردى راهى جبهههاى جنوب شدند تا در راستاى تدابیر نوین سیستم دفاعى كشور، به فرمان سردار محسن رضایى فرمانده وقت كل سپاه، دست به كار تأسیس و فرماندهى یگانهاى رزمى منظم نیروى زمینى سپاه در جنوب شده، روند آزاد سازى مناطق اشغالى خوزستان را به حول و قوه الهى سرعت بخشند. یكى از سرداران عالىرتبه سپاه اسلام، چند و چون اجراى این تدابیر را چنین توضیح مىدهد:
«... در مورد نحوه تشكیل تیپ 27 محمد رسولاللَّه(ص) لازم است بنده این توضیح را بدهم كه سابقه تشكیل تیپهاى رزمى سپاه، به عملیات طریقالقدس - فتح بستان - برمىگشت. قبل از آن، استعداد یگانهاى رزم سپاه، در حد گردان بود؛ ولى در طریقالقدس به همت سردار شهید غلامحسین افشردى (معروف به حسن باقرى)، 4 تیپ توسط سپاه تشكیل شد. در فتحالمبین، تعداد آنها به سه برابر رسید و سپاه داراى 14 تیپ رزمى شد. از جمله این تیپها، یكى هم تیپ 27 محمد رسول اللَّهr بود كه حاج احمد متوسلیان به اتفاق برادران ما حاج همت و حاج محمود شهبازى آن را تأسیس كردند.»
تشكیل یك تیپ رزمى مستقل، از آرزوهاى دیرینه حاج احمد بود. او خود طى جلسهاى با سردار رضایى در دىماه 1360، در باب این آرزوى آرمانى خویش گفته است:
«... اصل این مطلب كه یك تیپ مستقل تشكیل بشود، فكر خیلى خوبى است. حتى ما از طریق واحد طرح و برنامه سپاه مریوان در صدد بودیم كه لااقل در این منطقه یك تیپ تشكیل بدهیم. تیپى كه فرمانده گردانهاى ثابت، فرمانده گروهانهاى ثابت و حتى مسؤول دستههاى آن نیز ثابت باشد؛ تا وقتى نیروهاى آن به منطقه اعزام شدند، آنها را در سازمان این تیپ بگذاریم. قدمهاى اولیه براى چنین كارى برداشته شده تا ما به این ترتیب این تیپ را تشكیل بدهیم. همین حالا ما در مریوان به ترتیب داریم به اصطلاح كادر چینى مىكنیم كه به قول معروف سازمان تیپ درست بشود. مقرى هم به عنوان پادگان براى آن در نظر گرفته بودیم. محل مذكور زمینى است كه الان هم دارند در آنجا قسمتهاى تداركاتى و موتورى را براى این تیپ مىسازند. حالا اگر بشود در سطح منطقه غرب چنین تیپى را تشكیل داد تا هر جا كه بخواهیم آن را وارد عمل كنیم؛ یعنى این تیپ براى هر نوع عملیاتى در اختیار ما باشد و در هر منطقهاى بشود آن را وارد میدان كرد، این دیگر خیلى جالب مىشود.»
در شكلگیرى تیپ 27 سردار شهید حاج محمد بروجردى و فرمانده كل وقت سپاه سردار محسن رضایى، نقش مؤثرى ایفا كردند. به گفته یكى از فرماندهان ارشد سپاه:
«... برادر رضایى فرمانده كل سپاه به این نتیجه رسید كه باید از تمام توان سپاه، خصوصاً آن كادرهایى كه سابقه رزمى خوبى در كردستان داشتهاند، براى كار در جبهههاى جنوب استفاده شود. لذا طى سفرى به كرمانشاه، برادر رضایى با آقاى بروجردى جلسهاى در رابطه با ضرورت تشكیل تیپ داشتند كه در نهایت، آقاى بروجردى، حاج احمد و حاج همت را براى تشكیل این تیپ به برادر محسن معرفى كردند.»
در پى تشكیل جلسه مزبور و اعلام تمایل سردار رضایى جهت بازدید از منطقه عملیاتى محمد رسولاللَّه(ص) - پاوه و مریوان - سردار بروجردى مقدمات كار را فراهم آورد و به اتفاق فرمانده كل سپاه راهى منطقه مزبور شد.
سردار سرلشكر محسن رضایى، پانزده سال پس از این بازدید، در سال 1375، پیرامون نقطه نظرات و اهداف خویش از سفر به منطقه غرب كشور در دىماه سال 1360، اینگونه روایت مىكند:
«... نیت اصلى من از این سفر، یافتن و مَحَك زدن فرماندهانى بود كه آن روزها ما در مناطق سپاه غرب داشتیم. دنبال آدمهاى لایق و كارآمدى براى سپردن مسؤولیت تشكیل و فرماندهى تیپى بودم كه قرار بود نیروهاى آن از استان تهران تأمین بشوند... این شد كه اول رفتیم پاوه. آنجا من ملاقاتى با حاج همت داشتم و او در این دیدار مرا خیلى تحت تأثیر قرار داد. احساس كردم آن فرد مناسبى را كه دنبالش بودم، پیدا كردهام... نهایت این كه مسأله تشكیل تیپ را مطرح كردم و از همت خواستم خودش مسؤولیت فرماندهى آن را به عهده بگیرد. در جواب من، او ضمن امتناع از قبول این پیشنهاد، اصرار شدیدى داشت كه حتماً لازم است ما به مریوان برویم، سراغ حاج احمد... خلاصه، از پاوه به مریوان رفتیم و در آنجا با آقاى متوسلیان ملاقات كردیم. جالب است كه وقتى حاج احمد هم پیشنهاد مرا شنید، بلافاصله گفت صالحترین فرد براى محول كردن چنین مسؤولیتى به او، حاج همت است! وضع عجیبى پیش آمده بود و هیچ كدام از این دو نفر، زیر بار قبول مسؤولیت نمىرفتند!... سرانجام حاج همت قبول كرد به شرط قبول فرماندهى تیپ توسط حاج احمد، او هم بیاید و به این تیپ ملحق شود... ما هم شرایط اینها را قبول كردیم و كارشان را شروع كردند.»
در پى مراجعت سردار رضایى از منطقه غرب، بلافاصله حاج احمد و حاج همت دست به كار گزینش و گردآورى نیروهاى واجد شرایط، جهت انتقال به منطقه عملیاتى جنوب و نیز انتخاب نیروهاى جایگزین عناصر مزبور در سپاه مریوان و پاوه شدند. براى حاج احمد كار انتخاب نیروهاى جایگزین، حتى از گزینش افرادى كه باید با خود به جنوب مىبرد نیز دشوارتر بود. این مسأله ریشه در دو عامل عمده داشت: اول این كه حاج احمد به هیچ وجه حاضر نبود با انتقال تمامى كادرهاى كیفى سپاه مریوان به خوزستان، وضعیت ثبات یافته جبهه مریوان را در فرداى عملیات محمد رسولاللَّه(ص)، در معرض خطر قرار دهد و هم از این روى، براى انتخاب نیروهاى جایگزین عناصر اعزامى در مریوان، حساسیت فراوانى به خرج مىداد.
عامل دوم را شاید بتوان محظوریت اخلاقى حاج احمد در قبال نیروهاى باقى مانده در مریوان دانست؛ چرا كه آنان به محض شنیدن خبر عزیمت قریبالوقوع حاج احمد و دیگر همرزمانشان به جنوب، سر از پاى نشناخته به حاج احمد فشار مىآوردند تا آنان را نیز با خود به خوزستان ببرد.
حاج احمد كه جز اداى تكلیف، به هیچچیز دیگرى نمىاندیشید، با عزمى جزم بر این معضل عاطفى فائق آمد و تصمیم گرفت به سان پدرى آیندهنگر و دلسوز، مصالح امنیتى جبهه مریوان را فداى احساسات رقیق قلبى خویش نسبت به نیروهایش نكند. جانشین وقت واحد اطلاعات سپاه مریوان مىگوید:
«... دیدیم بنا شده عدهاى از فرماندهان و نیروهاى كاركشته جنگهاى كردستان به جنوب بروند؛ از مریوان هم خود حاج احمد، به اتفاق عباس كریمى، حسین قجهاى، رضا چراغى، علیرضا ناهیدى، رضا دستواره و حدود سى - چهل نفر از بچهها رفتنى شدهاند. منتها روز قبل از حركت، حاج احمد دستورى به من داد كه انگار یك سطل آب سرد روى سرم ریخته باشد!
حاجى گفت: چون در این سفر برادر عباس [كریمى] با ما مىآید، شما به جاى ایشان، مسؤولیت اطلاعات سپاه مریوان را به عهده مىگیرید؛... ما را مىبینى؟! هر چه به او عجز و التماس كردیم كه: حاج احمد آقا، ما كوچك شماییم... خدا را خوش نمىآید، بیا و ما را هم با خودت ببر، اصلاً افاقه نكرد و از حرفش برنگشت. دست آخر از بس بُغض كرده بودم، با آن كه خیلى خجالت مىكشیدم گریهام گرفت؛ اما دلش به رحم نیامد. گفت: حرف همان است كه گفتم برادر جان؛ باید در مریوان بمانى!
ما هم به ناچار امتثال امر كردیم، دندان روى جگر گذاشتیم و در مریوان ماندیم.»
در یك صبحدم سرد آخرین روزهاى دىماه سال 1360، حاج احمد پس از وداعى گرم و پرشور با باقىمانده نیروهاى سپاه مریوان، به همراه رزمآورانى كه خود براى این سفر مقدس برگزیده بود، قدم در راهى صعب و پرفراز و فرود گذاشت. به محض حركت مینىبوسها از مقابل ساختمان سپاه، باران اشك بود كه از چشمان بازماندگان جارى شد. همه بىاختیار، مویهكنان اشك مىریختند. اشك گفتم؟ نه! خونابه جگر بود كه از آسمان غم گرفته دیدگان پاسداران انقلاب، پیشمرگان مسلمان كرد و مردمان باصفا و قدرشناس مریوان در بدرقه دلیرترین مرد خطه مریوان، گونهها را شست و شو مىداد. شهر مریوان با فرستادن عزیزترین مردانش به جبهه خوزستان، اوج ایثار خویش را به نمایش گذاشته بود و اینگونه بود كه مردم این شهر مصداق صادق كریمه قرآنى «و یؤثِروُنَ عَلى اَنْفُسِهِم وَلَوْ كانَ بِهِم خَصاصَةٌ» گشتند. آرى، مریوان در راه آزادسازى خاك خونرنگ خوزستان از نثار پارههاى جگر خویش نیز دریغ نورزید و ابراهیموار اسماعیلهاى رشید خود را روانه مذبح عشق كرد.
یكى از رزمندگان سپاه پاوه كه توفیق حضور در جمع این راهیان قافله نور را داشته است، حكایت مىكند:
«... ما 120 نفر از نیروهاى كادر سپاه مریوان، پاوه و همدان بودیم كه پس از گزینش، ما را از غرب خارج كردند. 50 نفر از مریوان، 10 نفر از نیروهاى سپاه استان همدان و 60 نفر از پاوه.
ما به اتفاق حاج همت از پاوه آمدیم و نیروهاى منتخب سپاه مریوان هم به همراه حاج احمد آمدند. در كرمانشاه، نیروهاى اعزامى همدان به فرماندهى حاج محمود شهبازى به جمع ما ملحق شدند و از همان جا به اتفاق هم راهى جنوب شدیم.»
قافله كوچك پرچمداران سپاه نور، با عزمى جزم براى در هم شكستن صفوف اردوى ظلمت، روانه سرزمین نخلهاى سوخته و رملهاى تشنه مىشود.
نظرات شما عزیزان: